1 . از چیزی سر در آوردن
[عبارت]

make head or tail of something

/meɪk hɛd ɔr teɪl ʌv ˈsʌmθɪŋ/

1 از چیزی سر در آوردن ته و توی چیزی را در آوردن

مترادف و متضاد find in understand
  • 1.I was unable to make heads or tails of our company's plans to restructure our department.
    1. من نتوانستم از برنامه‌های شرکت برای نوسازی کردن بخش ما سر در بیاورم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان