Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ماما
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
midwife
/ˈmɪdwaɪf/
قابل شمارش
[جمع: midwives]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماما
قابله
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ماما
1.a trained and certified midwife
1. یک مامای آموزش دیده با مدرک معتبر
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
midweek
midway
midriff
midnight
midi
midwifery
miffed
might
mightily
mightiness
کلمات نزدیک
midwestern
midwest
midweek
midway
midterm election
midwifery
midwinter
mien
miffed
might
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان