خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سر و گوش آب دادن
[فعل]
to nose around
/noʊz əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: nosed around]
[گذشته: nosed around]
[گذشته کامل: nosed around]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سر و گوش آب دادن
پرس و جو کردن
مترادف و متضاد
nose about
1.I don't have an answer to your question, but I'll nose around to see what I can find out.
1. من جوابی برای سوال تو ندارم، اما یک پرس و جویی می کنم تا ببینم می توانم پیدا کنم یا نه.
2.The reporters spend a lot of time nosing around in the business of famous people.
2. خبرنگارها زمان زیادی را برای سر و گوش آب دادن در کار و زندگی افراد مشهور می گذرانند.
تصاویر
کلمات نزدیک
nose
norwegian
norway
northwestern
northwest
nose cone
nose job
nose out
nose ring
nose tackle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان