خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قسم
2 . فحش
[اسم]
oath
/oʊθ/
قابل شمارش
[جمع: oaths]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
قسم
سوگند
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وعده
سوگند
قسم
مترادف و متضاد
promise
sworn statement
vow
1.In court, the witness took an oath that he would tell the whole truth.
1. در دادگاه، شاهد سوگند خورد که تمام حقیقت را بیان کند.
2.The president will take the oath of office tomorrow.
2. رییسجمهور فردا سوگند انجام وظیفه [ریاستجمهوری] را خواهد خواند [خورد].
2
فحش
بدوبیراه
old use
مترادف و متضاد
profanity
swear word
1.When Terry discovered that he had been abandoned, he let out an angry oath.
1. وقتی "توری" فهمید که ترکش کردهاند، از روی عصبانیت فحش داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
oatcake
oat
oak tree
oak
o'clock
oatmeal
obedience plant
obedient
obeisance
obelisk
کلمات نزدیک
oatcake
oat
oasis
oarswoman
oarsman
oath of allegiance
oatmeal
oats
ob-gyn
obama
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان