[صفت]

pressed

/pɹˈɛst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more pressed] [حالت عالی: most pressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نیازمند (پول، زمان و...)

  • 1.I'm really pressed for cash at the moment.
    1. من واقعاً در حال حاضر نیازمند پول نقد هستم.

2 فشرده‌شده پرس‌شده

معادل ها در دیکشنری فارسی: فشرده
pictures made with pressed flowers
عکس‌هایی درست شده از گل‌های فشرده‌شده
neatly pressed trousers
شلوار مرتب پرس‌شده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان