[صفت]

rear

/rɪr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: rearer] [حالت عالی: rearest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پشتی عقب

معادل ها در دیکشنری فارسی: عقب عقبی
  • 1.The movie "Rear Window" was created by Alfred Hitchcock.
    1. فیلم "پنجره پشتی" توسط "آلفرد هیچکاک" ساخته شد.
[فعل]

to rear

/rɪr/
فعل گذرا
[گذشته: reared] [گذشته: reared] [گذشته کامل: reared]

2 پرورش دادن بزرگ کردن

مترادف و متضاد bring up raise
  • 1.Lions usually manage to rear about half the number of cubs born to them.
    1. شیرها معمولا می‌توانند حدودا نصف تعداد توله‌شیرهایی که به دنیا آمدند را بزرگ کنند.
[اسم]

rear

/rɪr/
قابل شمارش

3 انتها عقب، پشت

معادل ها در دیکشنری فارسی: پشت دنبال دنباله عقب
مترادف و متضاد front
  • 1.First class accommodation is towards the rear of the train.
    1. صندلی‌های درجه یک سمت انتهای (واگن) قطار است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان