Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پشتی
2 . پرورش دادن
3 . انتها
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
rear
/rɪr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: rearer]
[حالت عالی: rearest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پشتی
عقب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقب
عقبی
1.The movie "Rear Window" was created by Alfred Hitchcock.
1. فیلم "پنجره پشتی" توسط "آلفرد هیچکاک" ساخته شد.
[فعل]
to rear
/rɪr/
فعل گذرا
[گذشته: reared]
[گذشته: reared]
[گذشته کامل: reared]
صرف فعل
2
پرورش دادن
بزرگ کردن
مترادف و متضاد
bring up
raise
1.Lions usually manage to rear about half the number of cubs born to them.
1. شیرها معمولا میتوانند حدودا نصف تعداد تولهشیرهایی که به دنیا آمدند را بزرگ کنند.
[اسم]
rear
/rɪr/
قابل شمارش
3
انتها
عقب، پشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پشت
دنبال
دنباله
عقب
مترادف و متضاد
front
1.First class accommodation is towards the rear of the train.
1. صندلیهای درجه یک سمت انتهای (واگن) قطار است.
تصاویر
کلمات نزدیک
reappraise
reappraisal
reappear
reaper
reap
rear admiral
rear-end
rear-ender
rear-view mirror
rear-wheel drive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان