[فعل]

to reap

/riːp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reaped] [گذشته: reaped] [گذشته کامل: reaped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درو کردن برداشت کردن (محصول)

معادل ها در دیکشنری فارسی: درو کردن درویدن
old use
مترادف و متضاد harvest
  • 1.Many men were employed to reap the harvest.
    1. افراد بسیاری استخدام شدند تا محصول را برداشت کنند.

2 به دست آوردن گرفتن

  • 1.Those who do take risks often reap the rewards.
    1. آنهایی که ریسک می‌کنند، اغلب پاداشش را می‌گیرند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان