خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوباره بلند شدن (بعد از افتادن)
2 . از بحران مالی درآمدن
[عبارت]
to regain one's feet
/tə rɪˈɡeɪn ˈwʌnz ˈfiːt/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
دوباره بلند شدن (بعد از افتادن)
1.I fell on the ice and couldn't regain my feet.
1. من روی زمین یخزده افتادم و نتوانستم دوباره از جایم بلند شوم.
2
از بحران مالی درآمدن
از مخمصه مالی نجات یافتن
1.I'll be able to pay my bills when I regain my feet.
1. من وقتی از بحران مالی دربیایم، قادر خواهم بود قبوضم را خودم پرداخت کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
of all the nerve
face like thunder
prick up ears
all brawn and no brain
beat brains out
footloose and fancy-free
five-finger discount
hang on by fingernails
near the knuckle
rap on the knuckles
کلمات نزدیک
make blood curdle
to make a long story short
to have an ear for music
to have an accident
to have a lead foot
to say the least
shoot off one's mouth
to some extent
to somebody’s face
to tell the truth
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان