[اسم]

scientist

/ˈsɑɪ.ən.tɪst/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دانشمند

معادل ها در دیکشنری فارسی: دانشمند اهل علم
مترادف و متضاد researcher technologist
  • 1.Scientists are working to create a vaccine for the disease.
    1. دانشمندان در حال کار برای تولید یک واکسن برای آن بیماری هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان