Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غذای دریایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
seafood
/ˈsiː.fuːd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غذای دریایی
1.In Japan, seafood is very important.
1. در ژاپن غذای دریایی خیلی مهم است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
seabird
seabed
sea urchin
sea turtle
sea star
seafood sauce
seafowl
seagull
seahorse
seal
کلمات نزدیک
seafaring
seafarer
seacat
seaborne
seabird
seafront
seagoing
seagull
seakale
seal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان