خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ایستاده
2 . پرسروصدا و خشن
[صفت]
stand-up
/stændʌp/
غیرقابل مقایسه
1
ایستاده
استندآپ (کمدین)
1.He could be a stand-up comedian.
1. او میتوانست یک کمدین استندآپ باشد.
2
پرسروصدا و خشن
1.She had a stand-up row with her husband.
1. او یک دعوای پرسروصدا و خشن با شوهرش داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
stand-offish
stand-off half
stand-off
stand-in
stand up to
standard
standard assessment tasks
standard deviation
standard lamp
standard of living
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان