1 . مغازه 2 . انبار 3 . نگه داشتن (در انبار) 4 . ذخیره کردن
[اسم]

store

/stɔːr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مغازه فروشگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: دکان مغازه فروشگاه
مترادف و متضاد market mart shop supermarket
  • 1.Are you going to the store?
    1. داری به مغازه می‌روی؟
electronics store
مغازه لوازم الکترونیکی
کاربرد اسم store به معنای مغازه و فروشگاه
معادل فارسی اسم store "مغازه" و "فروشگاه" است. store به مکان‌های کوچک یا بزرگی گفته می‌شود که مردم برای خرید انواع کالاها (خوراک، پوشاک و...) به آن مراجعه می‌کنند. مثال:
"?Are you going to the store" (داری به مغازه می‌روی؟)
نکته: در زبان فارسی معمولاً به مکان‌های بزرگی که انواع محصولات را می‌‌فروشند، فروشگاه و به مکان‌های کوچک‌تر با اجناس محدودتر مغازه گفته می‌شود.

2 انبار ذخیره، منبع

مترادف و متضاد cache stock storage
a secret store of food.
انبار مخفی آذوقه
[فعل]

to store

/stɔːr/
فعل گذرا
[گذشته: stored] [گذشته: stored] [گذشته کامل: stored]

3 نگه داشتن (در انبار) انبار کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: انبار کردن انباشتن
مترادف و متضاد accumulate collect keep save discard use
to store something (away/up)
چیزی را نگه داشتن (در انبار)
  • 1. I stored my possessions in my mother's house while I was living in Spain.
    1. من وقتی در اسپانیا زندگی می‌کردم، دارایی‌هایم را در خانه مادرم انبار کردم.
  • 2. I've stored my thick sweaters and jackets away until next winter.
    2. من ژاکت‌ها و پلیورهای ضخیم خود را تا زمستان بعدی در انبار نگه‌داری کرده‌ام.
کاربرد فعل store به معنای در انبار نگه‌داری کردن
معادل فارسی فعل store "در انبار نگه‌داری کردن" و "انبار کردن" است. این فعل بیانگر ذخیره کردن و نگهداری جنس یا کالایی در مکانی بخصوص، برای استفاده و فروش در آینده است. مثال:
".I stored my possessions in my mother's house while I was living in Spain" (من وقتی در اسپانیا زندگی می‌کردم، دارایی‌هایم را در خانه مادرم انبار کردم.)
".I've stored my thick sweaters and jackets away until next winter" (من ژاکت‌ها و پلیورهای ضخیم خود را تا زمستان بعدی در انبار نگه‌داری کرده‌ام.)

4 ذخیره کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اندوختن ذخیره کردن
مترادف و متضاد keep put away save discard use
to store something
چیزی ذخیره کردن
  • 1. animals storing up food for the winter
    1. حیواناتی که برای زمستان غذا ذخیره می‌کنند
  • 2. The data is stored on a hard disk.
    2. داده‌ها در هارددیسک ذخیره شده‌اند.
کاربرد فعل store به‌معنای ذخیره کردن
فعل store در مفهوم "ذخیره کردن" به‌معنای ذخیره و نگه‌داری کردن اطلاعات بر روی حافظه کامپیوتر و یا در ذهن [مغز] است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان