1 . پرتلاطم
[صفت]

turbulent

/ˈtɜːrbjələnt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more turbulent] [حالت عالی: most turbulent]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرتلاطم آشفته، پر جوش و خروش

معادل ها در دیکشنری فارسی: متلاطم
مترادف و متضاد agitated unruly
  • 1.a short and turbulent career in politics
    1. کاری کوتاه و پرتلاطم در سیاست
  • 2.turbulent emotions
    2. احساسات آشفته
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان