خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فروشنده
[اسم]
vendor
/ˈvendər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فروشنده
دستفروش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فروشنده
مترادف و متضاد
seller
1.First, he must be sure that the vendor of the property is really entitled to sell it.
1. ابتدا او باید مطمئن شود که فروشنده خانه واقعا حق فروش خانه را دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vendee
vena cystica
vena
velvet sumac
velvet
venerable
venetian blind
venetian red
venison
venom
کلمات نزدیک
vending machine
vendetta
venal
velvety
velvet
veneer
venerable
venerate
veneration
venereal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان