1 . آبکی
[صفت]

watery

/ˈwɔːtəri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: waterier] [حالت عالی: wateriest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آبکی آبدار

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبکی رقیق آب‌زیپو
  • 1.The vegetables were watery and tasteless.
    1. سبزیجات آبدار و بی مزه بودند.
  • 2.watery soup
    2. سوپ آبکی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان