خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همزمان
[عبارت]
a la vez
/a la βˈeθ/
1
همزمان
با هم
1.La película me hizo llorar y reír a la vez.
1. فیلم همزمان هم من را به گریه انداخت و هم من را خنداند.
کلمات نزدیک
suerte
riesgo
próximo
parcialmente
paisaje
abonado
abrir de par en par
acoger
acomplejado
acabar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان