خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توضیح دادن
[فعل]
aclarar
/ˌaklaɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: aclaré]
[حال: aclaro]
[گذشته: aclaré]
[گذشته کامل: aclarado]
صرف فعل
1
توضیح دادن
روشن کردن
1.La acusada intentó aclarar su motivación, pero para mí sigue siendo algo ilógico lo que hizo.
1. متهم سعی کرد انگیزههایش را توضیح بدهد، اما کاری که او انجام داد، هنوز بهنظر من غیرمنطقی است.
کلمات نزدیک
senasto
irónico
ingenuo
ingenioso
impulsivo
acordarse de
afirmar
esforzar
expresar
fin de curso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان