خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به کار بردن
2 . مالیدن
[فعل]
aplicar
/ˌaplikˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: apliqué]
[حال: aplico]
[گذشته: apliqué]
[گذشته کامل: aplicado]
صرف فعل
1
به کار بردن
پیاده کردن
1.Vamos a aplicar un nueva estrategia para obtener mejores resultados.
1. ما میخواهیم برای گرفتن نتایج بهتر یک استراتژی جدید پیاده کنیم.
2
مالیدن
زدن
1.Aplica la crema en la zona infectada dos veces al día.
1. آن کرم را روزی دو بار به محل عفونتکرده بمالید.
کلمات نزدیک
agricultura
adjunto
actualmente
actitud
tardar
aptitud
astronomía
atropellar
ceremonia
conciso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان