خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تنگ
[صفت]
apretado
/ˌapɾetˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: apretada]
[جمع مونث: apretadas]
[جمع مذکر: apretados]
1
تنگ
1.Mis pantalones están demasiado apretados después de secarse en la secadora.
1. بعد از اینکه شلوارم را در خشککن خشک کردم، بسیار برایم تنگ شد.
کلمات نزدیک
hermanastra
prenda
rebajado
descoser
encoger
flojo
dar de sí
consumidor
precaución
comerciante
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان