خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اتوبوس
[اسم]
el autobús
/ˌaʊtoβˈus/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: autobuses]
1
اتوبوس
1.Necesito tomar dos autobuses para llegar al trabajo.
1. برای رسیدن به محل کارم باید دو تا اتوبوس سوار بشوم.
کلمات نزدیک
tren
luz de freno
luz trasera
amortiguador
freno de mano
tranvía
metro
parada de autobús
estación de tren
horario
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان