خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارآموز
[اسم]
el becario
/bekˈaɾjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: becarios]
[مونث: becaria]
1
کارآموز
1.Conocí a María cuando las dos éramos becarias de una organización internacional.
1. من وقتی با "ماریا" آشنا شدم که هر دوی ما در یک شرکت بینالمللی کارآموز بودیم.
کلمات نزدیک
separación
salir con
romper con alguien
relación
pareja de hecho
carta de presentación
comercial
contratar
contrato
fijo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان