خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وبکم
[اسم]
la cámara web
/kˈamaɾa wˈeb/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Cámaras web]
1
وبکم
(دوربین رایانه)
1.Victoria le envió una cámara web a su nieto para que pudieran chatear con video.
1. "ویکتوریا" برای نوهاش یک وبکم فرستاد تا بتوانند با هم گفتوگوی تصویری کنند.
کلمات نزدیک
teléfono móvil
auriculares
ram
cpu
disco duro
servidor
red
navegador
bandeja de entrada
url
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان