خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بزرگتر خانواده
[اسم]
la cabeza de familia
/kaβˈeθa ðe famˈilja/
قابل شمارش
مونث
[جمع: cabezas de familia]
1
بزرگتر خانواده
رئیس خانواده
1.Como cabeza de familia, creo que debo decirte algo.
1. فکر میکنم که بهعنوان بزرگتر خانواده باید چیزی بگویم.
کلمات نزدیک
aviso a navegantes
atragantar
asfixia
alarma
ahogar
cerradura
coger al vuelo
constituido
cónyuge
delegado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان