خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قلبی
2 . فرد مبتلا به عارضه قلبی
[صفت]
cardíaco
/kaɾðˈiako/
غیرقابل مقایسه
[حالت مونث: cardíaca]
[جمع مونث: cardíacas]
[جمع مذکر: cardíacos]
1
قلبی
1.El bebé nació con una enfermedad cardíaca que se puede corregir con cirugía.
1. نوزاد با بیماری قلبی متولد شد که میتواند بهوسیله جراحی درمان شود.
[اسم]
el cardíaco
/kaɾðˈiako/
قابل شمارش
مذکر
2
فرد مبتلا به عارضه قلبی
کلمات نزدیک
delirar
estado vegetativo
muscular
frontal
choque
propagar
irritado
flemón
prospecto
herir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان