خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نامه
2 . منو
3 . کارت (بازی کارتی)
4 . منشور (قانون)
5 . نقشه
[اسم]
la carta
/kˈaɾta/
قابل شمارش
مونث
[جمع: cartas]
1
نامه
1.Ya no se escriben tantas cartas como antes.
1. مردم دیگر بهاندازه قبل نامه نمینویسند.
2
منو
لیست غذا
1.¡Camarero! La carta, por favor.
1. پیشخدمت! منو لطفاً.
3
کارت (بازی کارتی)
1.A esta baraja le faltan cinco cartas.
1. این دست، پنج کارت کم دارد.
4
منشور (قانون)
1.La Carta de las Naciones Unidas se firmó en 1945.
1. منشور سازمان ملل در سال 1945 امضا شد.
5
نقشه
1.Tiene una carta topográfica de Canadá sobre su escritorio.
1. او یک نقشه توپوگراف از کانادا بالای میزش دارد.
کلمات نزدیک
impuesto
estrés
informática
recursos humanos
contabilidad
sobre
sello
dirección
código postal
paquete
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان