خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تلفن همراه
2 . سلولی
[اسم]
el celular
/θˌelulˈaɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: celulares]
1
تلفن همراه
موبایل
1.Se me cayó el celular al agua y ya no funciona.
1. موبایلم از دستم توی آب افتاد و دیگر کار نمیکند.
[صفت]
celular
/θˌelulˈaɾ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: celular]
[جمع مونث: celulares]
[جمع مذکر: celulares]
2
سلولی
1.Estoy estudiando la función y la estructura celular de la insulina.
1. من در حال مطالعه عملکرد و ساختار سلولی انسولین هستم.
کلمات نزدیک
avisar
atentado
atender
antónimo
alcalde
censura
colectivo
complejo
conflictivo
constantemente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان