خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چت (رایانه)
[اسم]
el chat
/tʃˈat/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: chats]
1
چت (رایانه)
1.La representante de atención al cliente me dijo que grabaría nuestro chat para referencia futura.
1. نماینده خدمات مشتریان به من گفت که برای ارجاع آینده چتمان را ذخیره میکند.
کلمات نزدیک
papelera de reciclaje
barra de desplazamiento
icono
url
bandeja de entrada
redes sociales
señal
base de datos
ley
prostituto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان