خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کور
[صفت]
ciego
/θjˈeɣo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: ciega]
[جمع مونث: ciegas]
[جمع مذکر: ciegos]
1
کور
نابینا
1.Mi hermano se quedó ciego con ocho años.
1. برادرم وقتی که هشت سال داشت، کور شد.
کلمات نزدیک
borracho
sobrio
sorprendido
preocupado
genial
mudo
sordo
culpable
amistoso
ocupado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان