خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کمربند
[اسم]
el cinturón
/θˌintuɾˈɔn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: cinturones]
1
کمربند
1.El cinturón tiene que ir a juego con los zapatos.
1. کمربندت باید به کفشهایت بیاید.
کلمات نزدیک
billetera
pendiente
anillo
paraguas
gafas de sol
bolso
guante
bufanda
sombrero
collar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان