خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جمعآوری کردن
[فعل]
coleccionar
/kˌolekθjonˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: coleccioné]
[حال: colecciono]
[گذشته: coleccioné]
[گذشته کامل: coleccionado]
صرف فعل
1
جمعآوری کردن
جمع کردن
1.Como sé que coleccionas monedas, te traje este sol peruano de mi viaje.
1. وقتی که فهمیدم سکه جمع میکنی، این سول پرویی را از سفرم برایت آوردم.
کلمات نزدیک
cerámica
bucear
buceador
bricolaje
afición
colección
concurso
culebrón
descanso
emisora
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان