1 . ویرگول 2 . کما
[اسم]

el coma

/kˈoma/
قابل شمارش مذکر
[جمع: comas]

1 ویرگول

  • 1.Aquí hay que poner una coma después de la cláusula subordinada.
    1. اینجا بعد از جمله وابسته باید یک ویرگول بگذاری.

2 کما اغماء

  • 1.Estuvo en coma durante varios días después del accidente.
    1. او پس از آن تصادف، چندین روز در اغماء بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان