خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نماینده فروش
2 . بازرگانی
[اسم]
el comercial
/kˌomɛɾθjˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: comerciales]
[مونث: comercial]
1
نماینده فروش
فروشنده
1.Angélica es una comercial exitosa en una empresa de construcción.
1. "آنخلیکا" یک فروشنده موفق در یک شرکت ساختوساز است.
[صفت]
comercial
/kˌomɛɾθjˈal/
قابل مقایسه
[حالت مونث: comercial]
[جمع مونث: comerciales]
[جمع مذکر: comerciales]
2
بازرگانی
1.El secretario redactó una carta comercial para enviar al proveedor.
1. منشی یک نامه بازرگانی نوشت تا به تهیهکننده بفرستد.
کلمات نزدیک
carta de presentación
becario
separación
salir con
romper con alguien
contratar
contrato
fijo
temporal
formación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان