خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هیئت
[اسم]
el comité
/kˌomitˈɛ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: comités]
1
هیئت
کمیته
1.Ella está en el comité de desarrollo de la escuela.
1. او عضو هیئت توسعه مدرسه است.
کلمات نزدیک
declarante
crimen
abogado defensor
criminalista
ratificar
obligar
alegato
defensa
supuesto
declaración
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان