خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسابقه
[اسم]
la competición
/kˌɔmpetiθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
1
مسابقه
1.Martha pasó a la final de la competición de tenis.
1. "مارتا" در مسابقات تنیس به فینال راه یافت.
کلمات نزدیک
póquer
jugar limpio
dar en la diana
acierto
apostar
torneo
entrenamiento
estrategia
táctica
competidor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان