خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رقیب
[اسم]
el competidor
/kˌɔmpetiðˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: competidores]
[مونث: competidora]
1
رقیب
حریف
1.El francés derrotó a ocho competidores para llegar a la final del torneo de tenis.
1. مرد فرانسوی با شکست هشت رقیب به فینال مسابقات تنیس راه یافت.
کلمات نزدیک
táctica
estrategia
entrenamiento
torneo
competición
tapete
parchís
tablero
casilla
canica
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان