خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درست کردن
[فعل]
confeccionar
/kˌɔmfekθjonˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: confeccioné]
[حال: confecciono]
[گذشته: confeccioné]
[گذشته کامل: confeccionado]
صرف فعل
1
درست کردن
مترادف و متضاد
crear
hacer
1.Mi abuela confeccionó estas faldas con tejidos de lujo.
1. مادربزرگم این دامنها را با پارچه لوکس درست کردهاست.
کلمات نزدیک
comunicación no verbal
casar
cara a cara
bautizar
asegurar
dar una vuelta
declarar
de parte de quién
desagradar
desesperación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان