[فعل]

desagradar

/dˌesaɣɾaðˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: desagradé] [حال: desagrado] [گذشته: desagradé] [گذشته کامل: desagradado]

1 رنجاندن ناراحت کردن، دلخور کردن

  • 1.Todo en mí parecía desagradar a mi nuevo jefe. Para él, yo no podía hacer nada bien.
    1. به‌نظر می‌رسد که همه‌چیز من رئیس جدیدم را ناراحت می‌کند. از نظر او من نمی‌توانم هیچ کاری را درست انجام بدهم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان