خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مداوم
[صفت]
continuo
/kɔntˈinwo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: continua]
[جمع مونث: continuas]
[جمع مذکر: continuos]
1
مداوم
پیوسته
1.Aprender un idioma nuevo es un proceso continuo y acumulativo.
1. یادگیری یک زبان جدید یک پروسه مداوم و فزاینده است.
کلمات نزدیک
firmar un contrato
laboral
estabilidad
echar
despedir
jubilar
promocionar
subida
sindicato
sustituto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان