Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . جایگزین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el sustituto
/sˌustitˈuto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: sustitutos]
[مونث: sustituta]
1
جایگزین
جانشین
1.La maestra dejó su plan de lecciones para el sustituto el día que no pudo venir.
1. معلم در روزی که نمیتوانست بیاید، درسنامهاش را برای (معلم) جایگزینش گذاشت.
کلمات نزدیک
sindicato
subida
promocionar
jubilar
continuo
delantal
desenchufar
detergente
electrodoméstico
enchufar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان