خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هماهنگ کردن
[فعل]
coordinar
/kˌoɔɾðinˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: coordiné]
[حال: coordino]
[گذشته: coordiné]
[گذشته کامل: coordinado]
صرف فعل
1
هماهنگ کردن
1.John es el encargado de coordinar al equipo de redacción.
1. "جان" مسئول هماهنگ کردن تیم ویراستاری است.
کلمات نزدیک
estructurar
encargado
académico
asunto
disertación
dirigir
supervisar
aconsejar
presencial
conocimiento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان