خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خامه
2 . کرم
[اسم]
la crema
/kɾˈema/
غیرقابل شمارش
مونث
1
خامه
1.Le ponemos crema y queso a los tacos dorados.
1. روی تاکوهای سرخشده خامه و پنیر مالیدیم.
2
کرم
1.Ya casi se me acaba la crema de día.
1. کرم روزم تقریباً تمام شدهاست.
کلمات نزدیک
helado
yogur
mantequilla
queso
leche
crema agria
crema batida
clara
yema de huevo
huevo duro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان