1 . چهار 2 . چهار 3 . چهارم (در تاریخ) 4 . دسیسه (مکزیک)
[عدد]

cuatro

/kwˈatɾo/

1 چهار عدد 4

  • 1.El cuatro es mi número favorito.
    1. عدد موردعلاقه من (عدد) چهار است.
[تخصیص گر]

cuatro

/kwˈatɾo/

2 چهار

  • 1.La bebé tiene cuatro meses.
    1. نوزاد چهار ماه دارد.
[اسم]

el cuatro

/kwˈatɾo/
قابل شمارش مذکر

3 چهارم (در تاریخ)

  • 1.Mi cumpleaños es el cuatro de marzo.
    1. تولد من چهارم مارس است.

4 دسیسه (مکزیک) پاپوش

  • 1.La policía le puso un cuatro a los criminales.
    1. پلیس برای مجرم‌ها پاپوش درست کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان