خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مسئول
[صفت]
delegado
/dˌeleɣˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: delegada]
[جمع مونث: delegadas]
[جمع مذکر: delegados]
1
مسئول
1.La asistente delegada estaba feliz de hacer el trabajo.
1. دستیار مسئول (که مسئول شده بود) از اینکه آن کار را انجام بدهد، خوشحال بود.
کلمات نزدیک
cónyuge
constituido
coger al vuelo
cerradura
cabeza de familia
desplazar
echar de menos
eclesiástico
elaborado
emparejamiento
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان