خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز شدن (دکمه و...)
[فعل]
desabrocharse
/dˌesaβɾotʃˈaɾ/
فعل بازتابی
[گذشته: me desabroché]
[حال: me desabrocho]
[گذشته: me desabroché]
[گذشته کامل: desabrochado]
صرف فعل
1
باز شدن (دکمه و...)
1.Deberías saber que los botones de tu camisa se han desabrochado.
1. باید بدانی که دکمههای پیراهنت باز شدهاست.
کلمات نزدیک
tendedero
tanto
tampoco
menor
carro de la compra
grano
insomnio
pantorrilla
preparado
tener ganas
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان