خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گوشی را برداشتن
[فعل]
descolgar
/dˌeskɔlɣˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: descolgué]
[حال: descuelgo]
[گذشته: descolgué]
[گذشته کامل: descolgado]
صرف فعل
1
گوشی را برداشتن
تلفن را جواب دادن
1.Suena el teléfono, pero cuando lo descuelgas, solo se oye un pitido.
1. تلفن زنگ میزند، اما وقتی گوشی را برمیداری، فقط صدای بوق شنیده میشود.
کلمات نزدیک
dejar un mensaje
comunicar
cabina telefónica
cabina de teléfono
inconveniente
línea ocupada
marcar
número equivocado
estropeado
aceite vegetal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان