1 . آزرده شدن
[فعل]

desesperarse

/dˌesespɛɾˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me desesperé] [حال: me desespero] [گذشته: me desesperé] [گذشته کامل: desesperado]

1 آزرده شدن بی‌تاب شدن، بی‌قرار شدن

  • 1.¿Has visto lo despacio que comen mis hijos? Yo es que me desespero con ellos
    1. آیا دیده‌ای که فرزندان من چقدر آرام غذا می‌خورند؟ من از دست آنها بی‌تاب می‌شوم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان