خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دور
[صفت]
distante
/distˈante/
قابل مقایسه
[حالت مونث: distante]
[جمع مونث: distantes]
[جمع مذکر: distantes]
1
دور
1.Quiero viajar a tierras distantes y conocer otras culturas.
1. میخواهم به سرزمینهای دور سفر کنم و با فرهنگهای دیگر آشنا شوم.
کلمات نزدیک
señorita
equiparar
comprobar
risa
maravilla
llenar
unidad
potencia
fino
cierto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان