Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . وحدت
2 . واگن (قطار)
3 . واحد (اندازهگیری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la unidad
/ˌuniðˈad/
غیرقابل شمارش
مونث
1
وحدت
اتحاد، همبستگی
1.No podemos ganar las elecciones si no tenemos unidad.
1. اگر اتحاد نداشته باشیم، نمیتوانیم در انتخابات برنده بشویم.
2
واگن (قطار)
1.Dos de las unidades del tren se descarrilaron.
1. دو تا از واگنهای قطار از ریل خارج شدند.
3
واحد (اندازهگیری)
1.La pulgada es una unidad de medida que se usa en los EE. UU. y el Reino Unido.
1. اینچ یک واحدی اندازهگیری است که در آمریکا و انگلیس استفاده میشود.
کلمات نزدیک
llenar
distante
señorita
equiparar
comprobar
potencia
fino
cierto
volar
grito
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان