[اسم]

la unidad

/ˌuniðˈad/
غیرقابل شمارش مونث

1 وحدت اتحاد، هم‌بستگی

  • 1.No podemos ganar las elecciones si no tenemos unidad.
    1. اگر اتحاد نداشته باشیم، نمی‌توانیم در انتخابات برنده بشویم.

2 واگن (قطار)

  • 1.Dos de las unidades del tren se descarrilaron.
    1. دو تا از واگن‌های قطار از ریل خارج شدند.

3 واحد (اندازه‌گیری)

  • 1.La pulgada es una unidad de medida que se usa en los EE. UU. y el Reino Unido.
    1. اینچ یک واحدی اندازه‌گیری است که در آمریکا و انگلیس استفاده می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان