خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحویل
[اسم]
la distribución
/dˌistɾiβuθjˈɔn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: distribuciones]
1
تحویل
توزیع
1.El lechero se compró una camioneta para acelerar el proceso de distribución.
1. شیرفروش یک وانت خرید تا فرآیند توزیع را تسهیل کند.
کلمات نزدیک
expositor
mercancía
magistrado
remitir
independencia
una barbaridad
encoger
descoser
rebajado
prenda
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان