خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توزیع کردن
[فعل]
distribuir
/dˌistɾiβwˈiɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: distribuí]
[حال: distribuyo]
[گذشته: distribuí]
[گذشته کامل: distribuido]
صرف فعل
1
توزیع کردن
پخش کردن
مترادف و متضاد
repartir
1.La Cruz Roja distribuyó la comida entre los más pobres.
1. صلیب سرخ غذا را میان نیازمندترین افراد پخش کرد.
کلمات نزدیک
de cuchara
cotidiano
convivencia
confuso
colaborar
doblar
doméstico
encuestado
enumerar
esfuerzo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان